کد مطلب:10169 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:374

دفاع از حريم شيعه - 2
مقاله
توسل در لغت به معناي تقرب و وسيلـهاي است كه ما را به خدا و معنويات نزديك مـيكند، توسل و آنچه به آن متوسل مـيشويم، وسيله است نه هدف.

مشاوره هم نوعي وسيله است، يعني كلام معصومين عليهم السلام و ادعيـهي آنها را بدانيم و طبق آن عمل كنيم. اما ما وظايف ديگري هم داريم!



يـَـ??أَيـُّهَا ?لَّذِيـنَ ءَامَنُواْ ?تَّقُواْ ?للهَ وَ?بْتَغُواْ إِلَـيـْهِ ?لْوَسـِيلَةَ وَ جَـ?هَدُواْ فِي سَبـِيلِهِے لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ?



اي مؤمنان از خداوند پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. [1]



در اولين جمله معلوم مـيشود كه مخاطب اين بحث مؤمنين هستند نه تمام مردم. براي داشتن تقوا، بايد وسيلـهاي پيدا كنيم، چون ضعيف هستيم، چون «واو» معيت و همراهي آمده يعني تقوا و وسيله بايد با هم باشند وگرنه جواب نخواهيم گرفت. هرگاه وسيله و تقوا با هم جور شد، آنگاه مـيتوان و بايد جهاد كرد. جهاد اصغر بدون تجهيزات ممكن نيست (اين «واو» هم حرف معيت است). اگر بدون وسيله برويم، نه مـيتوانيم تقوا داشته باشيم و نه مـيتوانيم جهاد اكبر كنيم.



اقسام توسل



?. توسل به اعمال صالح: اعمال صالح، اعمال فاسد را دفع مـيكند (احباط و تكفير). انسان با كولـهباري از گناه مـيآيد و با توبه اولاً گناهانش پاك مـيشود و ثانياً به جاي سيئات برايش حسنات مـينويسند.



اشكال: پس هركس بيشتر گناه كند، برد كرده است.

پاسخ: اولاً خدايي كه با گنهكار اينگونه برخورد مـيكند، با فردي كه گناه نكرده چه مـيكند! ثانياً، برطبق روايت، گناه به يك حسنه تبديل مـيشود، اما خوبيها را ده برابر حساب مـيكنند.



?. توسل به بندگان صالح: از آنان درخواست مـيكنيم تا از طرف ما، نزد خدا، چيزهايي براي ما بخواهند.



قَالُواْ يـَـ??أََبَانَا ?سْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إنَّا كُنَّا خَـ?طِئِـيـنَ ? قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي? ? إِنَّهُ, هُوَ ?لْغَفُورُ ?لرَّحِـيـمُ ?

گفتند پدر جان براي گناهان ما آمرزش بخواه كه ما گناهكار بوده ايم. گفت به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش خواهم خواست، كه او آمرزگار مهربان است. [2]



حضرت يعقوب علي نبينا و آله و عليه السلام به فرزندانش مـيگويد، آنگاه كه من استغفار كنم، خدا شما را خواهد بخشيد. اين آيه بكلي زيرآب استغفار ما را مـيزند و بايد به سراغ صلحا برويم.



?. توسل به اوليايي كه نزد خدا آبرو دارند، به خودشان!: مانند قسم خوردن به حضرت علي، حضرت عباس، سيد الشهداء و ... عليهم السلام.



اشكال: قسم خوردن به غير خدا شرك است.

پاسخ: اولاً خود خدا در قرآن به چيزهايي قسم خورده كه از نظر ما ارزش معنوي ندارند، و ثانياً ما از امام رضا عليه السلام مـيخواهيم تا از خدا بخواهد.



چند شاهد از كتب اهل سنت:



الف) احمد بن حنبل، ترمذي، ابن ماجه و بيهقي از عثمان بن حنيف روايت كنند كه:



مردي نابينا خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد.

پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «اگر خواستي دعا مـيكنم، و اگر بخواهي صبر مـيكني كه براي تو بهتر است.»

عرض كرد: دعا بفرماييد.

پيامبر صلي الله عليه و آله به او فرمود: «وضو بگير، وضوي نيكو و دو ركعت نماز بگذار و سپس اين دعا را بخوان:

اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيك نبي الرحمة (توسل نوع دوم) يا محمد اني توجهت بك الي ربي في حاجتي لتقضي لي اللهم شفعه في

پروردگارا! من به وسيلـهي پيامبرت محمد پيامبر رحمت، به سوي تو مـيآيم و از تو درخواست مـيكنم. اي محمد! من براي درخواست حاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسيله قرار دادم تا خواستـهام برآورده كردد. خداوندا! او را شفيع و وسيلـهي من قرار ده.»[3]



ب) در صحيح بخاري است كه: عمر بن خطاب هرگاه قحطي مـيشد عباس بن عبدالمطلب را شفيع و وسيله قرار مـيداد و مـيگفت:



اللهم انا كنا نتوسل اليك بنبينا فتسقينا، و انا نتوسل اليك بعم نبينا فاسقنا

پروردگارا! ما درگذشته با توسل به پيامبرمان به سوي تو مـيآمديم و تو بارانمان مـيدادي و سيرابمان مـيكردي. و اكنون با توسل به عموي پيامبرمان به سوي تو مـيآييم. پس، بارانمان ده و سيرابمان كن.»



راوي گويد: پس از آن باران مـيباريد و سيراب مـيشدند.[4]



ج) امام شافعي از بزرگان اهل سنت اينگونه به رسول خدا و آل ايشان توسل مـيجست:



آل نبي ذريعتي

هم اليه وسيلتي



آل رسول، پناهگاه من و وسيلـهام به سوي خدا هستند.



?. توسل به منسوبات:



پاي سگ بوسيد مجنون، خلق گفتندش چرا؟

گفت اين سگ گاهگاهي كوي ليلي رفته است



اشكال: چرا ضريح را مـيبوسيد؟ چرا بر مهر كربلا نماز مـيخوانيد؟ تبرك گرفتن و بوسيدن اشيا شرك است. چرا سنگ اهل بيت - عليهم السلام - را زينت مـيدهيد؟ وسيله فقط خداست، به اشيا توسل نكنيد.

پاسخ:



الف)



?ذْهَبُواْ بَقْمـِيـصِي هَـ?ذَا فَأَلْقُوهُ عَلَي? وَجْهِ أَبِي يـَأْتِ بَصـِيـراً وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعـِيـنَ ?



[حال] اين پيراهن مرا ببريد و آن را بر روي پدرم بيفكنيد تا [به خواست خدا] بينا شود، و همـهي خانوادههايتان را به نزد من بياوريد. [5]



ب)



فَلَمَّآ أَن جَآءَ ?لْبَشِـيـرُ ألْقَاهُ عَلَي? وَجْهِهِے فـَ?رْتـَدَّ بَصـِيـراً ? قَالَ أَلَم? أَقُل لَّكُم? إِنِّي ?أَعْلَمُ مِنَ ?للهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ?



و چون [پيك] مژدهآور آمد، آن [پيراهن] را بر روي او [يعقوب] انداخت و بينا گشت. گفت آيا به شما نگفته بودم كه من از [عنايت] خداوند چيزي مـيدانم كه شما نمـيدانيد. [6]



ج)



مردي از عبدالله بن عمر در مورد بوسيدن حجرالسود سؤال كرد. عبدالله پاسخ داد:

پيامبر را مـيديدم كه حجر را استلام مـينمود و مـيبوسيد.[7]



د)



هرگاه پيامبر صلي الله عليه و آله وضو مـيگرفتند، كم مانده بود مسلمانان بر سر به دست آوردن بقيـهي آب وضو با هم بجنگند.[8]



خب اگر اين كارها ايراد داشت، خود پيامبر جلوي مردم را مـيگرفت!



ه) ابن حجر نقل مـيكند كه:



ديدم كه كودكان را نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله مـيآوردند و پيامبر صلي الله عليه و آله براي تبرك آنها را لمس مـيكرد.[9]



و) ترمذي چنين روايت مـيكند:



ام ثابت، از همسران حضرت رسول صلي الله عليه و آله، دهانـهي مشكي را كه پيغمبر صلي الله عليه و آله از آن آب نوشيد، بريد و نزد خود نگه داشت.[10]



خود پيغمبر صلي الله عليه و آله چادر دخترش را بوسيدند و به عايشه فرمودند اين مال بانوي خانمهاي بهشتي است. و حتي گاه حضرت رسول در خانـهي در خانـهي حضرت زهرا سلام الله عليها را مـيبوسيدند.

از نظر عقلي، بوسيدن و استلام وسايل متعلق به معشوق يك نياز فطري است.

ما نمـيخواهيم بگوييم اين شيء، خداست، ما به ائمه عليهم علاقه داريم، چون ولي و نزديك خدا هستند، آثار متعلق به ايشان را مـيبوسيم تا اثبات كنيم آنها و خدا را دوست داريم: ضريح بوسي يعني عشق به خدا.

عبادت زماني ارزش دارد كه با عشق همراه باشد. مهمترين و قشنگترين نماز شب، نماز شبي است كه بنده از خواب خود بزند و با چرت نماز بخواند! خدا به وي افتخار مـيكند و به ملائكه مـيگويد اين بنده خوابش مـيآيد، اما نماز شب مـيخواند.



افضل الاعمال اهمزها



يعني كاري كه با عشق و سختي انجام گيرد. صحيح بودن عبادت شرط قبولي آن است و عشق داشتن، شرط مقبوليت.

در برخي دينها و مذاهب با عشق بيگانـهاند و بزرگانشان به عشق شيعه يا غبطه مـيخورند يا مـيخواهند زيرآب اين عشق را بزنند. از جمله وهابيت، دستنشاندهي استعمار، كه با اين عشق بسيار مخالف هستند، و مـيترسند.[11]



نمونـههايي از نبود عشق به امام حسين عليه السلام



?



چند روز به آغاز محرم سال 61، شيث خطاب به امام حسين عليه السلام عرض كرد من مـيدانم كه حق با شماست و يزيد فردي فاسد و فاسق است، اما من زن و بچه دارم و نمـيتوانم با شما بيايم!



?



فردي ديگر خدمت اباعبدالله عليه السلام رسيد و عرض كرد حق با شماست، هرچه امام از او خواستند كه ايشان را همراهي كند، به تعريف از ظاهر امام پرداخت!



?



فرزدقِ شاعر كه در ركاب امام علي و امام حسن عليهما السلام بود و بعدها از امام سجاد نيز صله دريافت كرد، به حضور امام حسين عليه السلام رسيد و عرض كرد من عازم مكه هستم، دلهاي كوفيان با شماست و شمشيرهايشان بر شما. در اين سفر خون مـيبينم. و در پاسخ دعوت امام به همراهي، گفت من به مكه مـيروم و دعا كنيد كه خدا قبول كند!



گفت آرام بخسبيد فرج در پيش است

كربلا را بگذاريد كه حج در پيش است



?



فردي ديگر به امام حسين عليه السلام عرض كرد آمدهام فقط براي ياري شما. اسبي دارم كه در عرب نمونه ندارد و شمشيري تيز و بران كه سوار و اسب را از وسط دو نيم مـيكند. حضرت فرمودند ما به اسب و شمشير تو نياز نداريم، ما دلت را مـيخواهيم، اسب و شمشيري مـيارزد كه دل همراهش باشد.



حضرت سيدالشهدا عليه السلام به اين چهار نفر فرمودند آنقدر برويد و دور شويد تا صداي غربت ما را نشنويد، كه اگر بشنويد و نياييد با كفر مردهايد.



هرجا در تاريخ اسلام، شكستي ثبت شده، ناشي از كمبود عشق بوده، نه كمبود معرفت. طلحه و زبير، جانبازان ركاب رسول الله صلي الله عليه و آله بودند، ولي پاي دين نماندند، چون علي عليه السلام را دوست نداشتند.

لذا وظيفـهاي كه استعمار بر دوش وهابيت گذاشت از بين بردن مظاهر عشق بود: قبرستان بقيع، خانـهي علي عليه السلام، كوچـههاي بني هاشم.



در يكي از اسناد سري پنتاگون اينگونه نوشته شده بود:



مظاهر محرم و رمضان و جمكران و زيارتهايي كه براي امام 1400 سال قبل و امام غائبشان دارند اينچنين جلوه دارد، اگر اين امام حاضر بيايد چه مـيشود!؟











--------------------------------------------------------------------------------





[1] مائده: ??.



[2] يوسف: ?? و ??.



[3] مسند احمد، جلد ?، ص ???.



[4] صحيح بخاري، كتاب «الاستسقاء»، باب «سؤال الناس الإمام الاستسقاء اذا قحطوا».



[5] يوسف: ??.



[6] يوسف: ??.



[7] صحيح بخاري، جلد ??، كتاب «حج».



[8] صحيح بخاري، جلد ?، ص ???.



[9] الاصابة، ص ?.



[10] الاصابة، فصل ?، ص ??.



[11] جهت آشنايي با اين فرقه، به كتاب وهابيان چه مـيگويند، به قلم حجة الاسلام علي دواني مراجعه كنيد.